loading...
DLKade-دی ال کده
تبلیغات
----------------------------------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

----------------------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------
کد نویسی قالب : تم دیزاینر
گرافیک : آل دی اِل

----------------------------------------------------------------------------------
آخرین ارسال های انجمن
مهدی رجبی بازدید : 203 1392/03/27 نظرات (0)

قلبسنجش عشق ودوستیقلب

مخاطب خود را با این 6 سوال امتحان کنید


در این مطلب یک تست جالب روانشناسی مطرح می شود که ارتباط شما را با دوست داشتن تا حدی مشخص می کند. پاسخ دادن و مشاهده نتیجهء این تست خالی از لطف نیست.

alldl.ir

 برای مشاهده ی سوالات به ادامه مطلب بروید ...

عباسعلی امینیان بازدید : 157 1391/12/20 نظرات (0)

 

 

چه احساس خوبیه وقتی می شنویم کسی می گوید : مواظب خودت باش اما خیلی بهتر از اون اینه که می شنویم کسی می گوید : خودم همیشه مواظبتم !
.
.
جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین ، سیب را !
فرقی نمیکند ؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.
.
.
دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ، تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !
خدا را میگویم


.


.

.

.

ادامه مطلب رو از دست ندهید!

عباسعلی امینیان بازدید : 164 1391/12/13 نظرات (0)

 

 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.

.

.

.

.

ادامه مطلب رو از دست ندهید!

عباسعلی امینیان بازدید : 140 1391/12/01 نظرات (0)

 

 

 

از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت

زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است

و خدا همچنان لبخند میزد


****
خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن،

تا درهایی را که به سویم می گشایی، ندانسته نبندم

و درهایی که به رویم می بندی ، به اصرار نگشایم


****
خداوندا دستانم خالی ست، قلبم پر از آرزوهای دست نیافتنیست.

یا دستانم را توانا ساز، یا درونم را از آرزوهای دست نیافتنی تهی ساز.


**
**
خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی

به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی.

.

.

.

.

ادامه ی دلنوشته ها در ادامه مطلب

عباسعلی امینیان بازدید : 178 1391/11/15 نظرات (0)

 

 

شاید صدایم زده باشد و نشنیده باشم

من هستم زنده ام. نفس می کشم

هنوز گاهی اوقات دیوانه می شوم و بی هوا به سرم می زند تمام مسیر محل کارم را تا خانه پیاده بیایم..

هوس می کنم تنها قدم بزنم تنها گریه کنم

تنها گوشه ای ساعت ها بنشینم و زندگی ام را مرور کنم.

.

.

.

.

ادامه ی جملات در ادامه ی مطلب


عباسعلی امینیان بازدید : 191 1391/11/07 نظرات (0)

 

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

عباسعلی امینیان بازدید : 138 1391/11/04 نظرات (0)
یک عمر حسرت

ازبچگی عاشق پسرعمویم بودم

نمی دونستم اونم همین احساس

نسبت به من داره یا نه .

ولی هیچ وقت به خودم اجازه

ندادم ازش بپرسم.

هر بار که می شنیدم فلان

دخترو براش در نظر

گرفتن دیوونه می شدم .

4سال پیش یه روز که غیر

ازمنو خواهرم کسی خونه نبود

.

.

.

.

ادامه ی داستان در ادامه  مطلب

عباسعلی امینیان بازدید : 180 1391/11/04 نظرات (0)

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم

عباسعلی امینیان بازدید : 212 1391/11/04 نظرات (0)

بازی‌ های المپیک رو از کانال عربی می‌ دیدم، گزارشگر هر جمله‌ ای میگه مادربزرگم میگه آمین !

فک و فامیله داریم ؟
::
::
 
دختر دایی ۱ سالو نیمه ام رفته در فریزرمون رو تا آخر باز کرده !
بهش میگم آخه فضول تو با یخچال چیکار داری ؟!
میگه : یخچال نیست فریزره !
کلا دیگه لال شدم !
فک و فامیله داریم ؟
::
::
مادربزرگم زنگ زده تو مسابقه یکی از شبکه ها شرکت کرده ۳ تا سوال ازش پرسید هر ۳ تا رو من جوابشو گفتم مجریه میگه خانوم شما چقدر اطلاعاتتون بالاست ! مادربزرگم میگه خواهش میکنم تازه هیچ کس هم نیست کمکم کنه تنهام
فک و فامیله داریم ؟
::
::
پسرخالم رفته بوده خواستگاری ، توی صحبت دو نفره ، دختره : راستش من قصد ازدواج ندارم !
پسرخالم : منم اومده بودم خونه تون میوه بخورم برم
فک و فامیله داریم ؟
::
::
چند شب پشت سرهم پسر عمه م کرمش گرفته بود ساعت ۳ و نیم شب زنگ میزد به گوشیم بیدارم میکرد . لامصب تا اعلام نمی کردم بیدار شدم بی خیال نمی شد . سر پنجمین شب دایورت کردم رو تلفن خونه شون زنگ زده همه از خواب پریدن باباش شمار شو دیده قاطی کرده کلی داد و بیداد کرده سرش گوشیشم از پنجره پرت کرده تو کوچه
فک و فامیله داریم ؟
::
::
داشتم یکی از کلیپ های لیدی گاگا رو میدیدم بابام گفت این چرا اینجوریه ؟ کیه این ؟
گفتم : لیدی گاگا !
زد پس کله ام گفت : خجالت بکش، یه کلیپ با هم دیدیم روت باز شد حرفای بی تربیتی میزنی ؟!
فک و فامیله داریم ؟
::
::
پسر داییم ۸سالشه ، استتوس زده : کسی فرکانس جدید نشنال جئوگرافیک نداره . . . ؟
من تا 10 سالگی جلو پنکه صدای اورانگتون درمیاوردم، اطرافیانم تشویقم میکردن
فک و فامیله داریم ؟
::
::
بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !
من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !
بابام : شوخی میکنی… !؟
من : خودت سر شوخی رو باز کردی
فک و فامیله داریم ؟
::
::
یه عمو دارم با قرآن میره خرید. به فروشنده میگه: دست رو قرآن بذار بگو چند خریدی
فک و فامیله داریم ؟
::
::
دیشب خونه مامان بزرگم بودیم . یه دختر دایی دارم به زور قدش دو وجبه و تازه ۶ سالش شده . دیدم یه گوشه نشسته بدجوریم تو فکره . رفتم بهش گفتم چی شده عزیزم ؟! گفت به نظر تو وقتی عاقد ازم پرسید آیا بامهریه ۱۳۸۵ ( سال تولدش ) سکه وکیلم من بگم با اجازه پدر و مادرو بزرگترا بله یا نه سریع بگم بله ؟!

::
::
تلوزیون داشت مسابقات وزنه برداری نشون میداد !
من و داداشم هم داشتیم باهم حرف میزدیم !
بهداد سلیمی اومد بالایهویی بابام برگشت خیلی جدی گفت ساکت ! بزارید تمرکز کنه
::
::
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم ، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم : الو ، مامان خوبه ؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین ؟ خانواده خوبن ؟ ببخشید بجا نیاوردم !
فک و فامیله داریم ؟
::
::
بابام داشت چیپس میخورد یهو گفت اوه اوه چقدر تنده فلفلیه ؟ بعد روی چیپسو نیگا کرد گفت نه نوشته کچاپ ! بعد با خیال راحت شروع به چیپس خوردن کرد و به این ترتیب چیپس دیگر تند نبود !!!
فک و فامیله داریم ؟
::
::
دیشب مهمون داشتیم بابام کلی از لات بازیای خاله ی خدا بیامرزش میگفت و همرو کلی خندوند . . .
صبح که بیدار شد دیدم خیلی ناراحته ، گفتم چی شده بابا ؟
گفت : دیشب خالم اومد به خوابم ، توخواب بهم گفت ” اکبر گوه نخور ” !
فک و فامیله داریم ؟

::
::
مادر بزرگم رفته تموم دوندون هاشو کشیده به جز یکیشو
میگم : چرا این یه دونه رو نکشیدی ؟!
میگه : میخوام با اون ؛ چادرمو بگیرم !
فک و فامیله داریم ؟

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 506
  • کل نظرات : 134
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 93
  • آی پی امروز : 119
  • آی پی دیروز : 99
  • بازدید امروز : 748
  • باردید دیروز : 338
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 3,545
  • بازدید ماه : 8,830
  • بازدید سال : 48,159
  • بازدید کلی : 544,094